سفارش تبلیغ
صبا ویژن


عمری در آستانه به سر شد به این خیال ؛ یک آن به پرنیان حضورت بخوانی اَم ...


حجمی از خواستنت در جان من ریخته

دلم میخواد

داشته باشد تورا

امشب همه ی شعر هایم را به صف میکشانم

همه ی دلنوشته هایم برای تورا

ردیف میکنم در یک گل ِ سرخ

از سروده هایم برای تو

گلی میسازم به ژرفای نگاهت

اما این گل را

پر پر میکنم

میخواهم ردی از تو باقی نماند

در زندگی ام

در این دفتر چه ی خاطراتم

.
.
.

اما ، لحظه ای با خود میگویم

چه کاری ست آخِـر ؟!

همه ی شعر هایم را نگه میدارم

نه برای تو

نه برای خودم!

مینویسم اینجا، این احساس نوشته های من

باید محفوظ بمانند

روزی به آنها نیاز پیدا خواهم کرد

همین طور "الکی" که نسروده ام این هارا

با همه ی آنها خاطره دارم

چه خوب ، چه بد

من این خاطره ها را ارزان به دست باد نمی سپارم

همه را میخواهم ... همه اش را

دلنوشته,خط خطی هایم,حجم خواشتن تو ,شعر عاشقانه


پی نوشت:وقتی نیستی واژه ها در جنگند .... خبری از شعر نیست ، هرچه هست خط خطی های دل ِتنگ است.


| چهارشنبه 91/8/3 | 11:55 عصر | نیلوفــر سـرابـِی | نظر