سفارش تبلیغ
صبا ویژن


عمری در آستانه به سر شد به این خیال ؛ یک آن به پرنیان حضورت بخوانی اَم ...


یک آسمان سکوت

یک دریا بغض

یک جنگل انتظار

یک عالمه دلتنگی

.
.
.

کاش بودی و همه ی این هارا میدیدی

همه اش برای توست

برای خود ِ خودَت

از سر ِ مهربانی ام

از سر ِ دلتنگی هایم

می دانم از یادت رفته ام -می دانم یادی از این من ِ بدون تو نمی کنی

لااقل به رویم نیاور

به رویم نیاور این را که بی تفاوتی نسبت به من

بگذار هم چنان در همین خیال ِ واهی بمانم

به خیالم؛ هستی

همه زندگی آبی ست برایم

آنقدر خوشحالم که حتی باورش در ذهن ِ آشفته ام نمیگنجد

زندگی من آرام است

آرام ِ آرام !

تو شاد باش! اصلا به من فکر نکن

من از پس خودم بر می آیم، نمیگذارم هوای ِ تو به سرش بزند ...

.
.
.
.

خیال واهی,شعر عاشقانه,دلنوشته,آسمان ابری,عشق,هوای تو

پی نوشت :در جستجوی تو "چشمانم از نفس افتاد (!) " ، در کجای جغرافیای دلم ایستاده ای که خانه ات ابری است ؟!


| شنبه 91/7/15 | 3:43 عصر | نیلوفــر سـرابـِی | نظر